چکیده ی مطلبم خشکیده در دست راستم بداهه وار
هر گاه چیزی میگوید لا مصب انگار
اراجیف یا نطق طلا
مهم مرغ طوفان بود که نیست پس دلیلی میشود برای تغییر مطالب
و حتا تغییر روز مره ها...
و در این میان یکی نیست بپرسد حالم!
تنها در قریه ای خاکستری و میان فستیوال امواج گنگ ها
و حتا در میان دودمان که سر چشمه گرفته از سیگار پر استرس بعد از صبحانه
و استرس چند روزی بعد از شرب و افیون
و استرس رفتن برادرت از سقف گاه چند ساله و زین پس هم خواب شدن تن پوش او با کسی دیگر...
پرسید :رو براهی؟
گفتم: رو به
تمام بی راهه های دنیا...
چشمات رو درویش کن...
دستهای راست ؟
طوطی وار ؟
جمعیت گنگ ؟
چقدر آشنا ...
خیلی وقت بود نیونده بودم اینجا ؛ قشنگه
فغان از روزی که چنین بشود...
فرشاد اراجیف یا نطق طلا را تفاوتی نیست...
آنچه حکم می راند ذهن توست!!
چی بگم پسر خاله؛
«مهم مرغ طوفان بود که نیست»
همین نبودن اصل قضیه است و بس.
این سیگار پر استرس قبل(هنگام دم کشیدن آب)! و بعد از اون را به دفعات تجربه ی تلخ کرده ام!
سلام
زیبا بود
موفق باشید
و استرس هایی که عادت می شوند
نیست که نیست!!!
Loading… ████▒▒ 10%
Loading… ████▒▒ 20%
Loading… ████▒▒ 30%
Loading… ████▒▒ 40%
Loading… ████▒▒ 50%
Loading… ████▒▒ 60%
Loading… ████▒▒ 70%
Loading… ████▒▒ 80%
Loading… ████▒▒ 90%
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
UPДм
و باز هم سر در گمی و تشویش
بعد صبحونه استرس زیاده کلا! چه با سیگار چه بی سیگار!
از پسر خاله یاد بگیرین و کمتر بشکین و کم کمک ترک کنید معبدتان را
زنده باشی رفیق
غر غرو نصیحت نبود ها..گرفتم حرفتو
چطوری پسر ؟
نفس بکش .البته اگه فک میکنی میتونی این کار و کنی
حالا که مقابل توایستاده ام
خوب مرا نگاه کن!
پیش از آنکه برای عکسم به دنبال قاب بگردی
.خوب مرا نگاه کن ،
...پیش ازآنکه دلت ازهمیشه ندیدنم ،
تنگ شود!
حالا که مقابل تو ایستاده ام
خوب مرانگاه کن ،
شاید فرصت ما کمتر از تردید تولد یک بوسه باشد
لینک؟
ولش وزن داشت بعدش نه!
salam khobin
vbe jalebi dari